کنجد

دخترک من

باباش

امروز شانزدهم مردادماه سال نودپنج است.وماهفت روزه که فهمیدیم کنجدمون میخادبیادپیشمون.خدامیدونه که چقده خوسحال شدم وقتی سنورودیدم که دختریاپسرم ضربان قلبش میزنه.درمرحله اول خدواندموبخاطرهمچین نعمتی که بهم داده هزارمرتبه شکرمیکنم.دوم اینکه من جنسیت بچه ام برام مهم نیست ب خلاف مامانش...خ.. فقط ازخدامیخام که سالم وسلامت باشه.وسوم اینکه بازم خداروشکرمیکنم بازم وازش میخام که هیچ کسی روازاین حس زبباوقشنگ دریغ نکنه.کنجدخانم من بدون که باتمام وجودم وبیصبرانه منتظرمیلادتم ویک روزبرام مث یه سال میگذره.خیلی خوشحالم بخدانمیدون چی بنویسم وچئ بگم خلاصه اینکه بابای فدای اون قلب کوچیک وخوشکلت بشه البته مامانش حسودیش نشه...فدای مامان خوشکل وشیرین کنجدمم بشم.....
17 مرداد 1395

16 مرداد

سلام سلام امروز شنبس من چهارشنبه رفتم سونو دادم دکتره گفت 6هفته و یک روزه که پا گذاشتی تو دل من خوش اومدی قشنگم به دکتر گفتم راجبه عفونتم دارو داد ولی باز میترسم مامانی بهم سفت بچسب ،تو اینترنت سرچ کردم چی خوبه واسه هوش واسه زیبای باید روزی یه سیب بخورم سیب قرمز بهتره موز و انگور سبز هم خوبه،خربزه هم واسه خوشگلیه، خوبیش اینه تو فصل گلابی و انار و مرکباتی 😇 حسابی ازت مراقبت میکنم توهم باید ولم نکنی😊 بابایی میگه یک ماه دیگه با پسرعمو و داداشاش بریم شمال،اما من میترسم همونوقتم ازمایش غربالگریته،باباییم که ددری همین الان افسردگی گرفته چون میگم نریم،اما دیشب گفتم شاید رفتیم چون دیدم خیلی پکره😀 اخه نمیخام کسی بدونه فعلا، دوس دارم دیر...
16 مرداد 1395

ورود نی نی جانم تو دلم

به نام خدای بخشنده و مهربونیکه تورو تو دلم گذاشت، شک کرده بودم که باردارم ولی میترسیدم تست بدم یا دکتر برم ترس از ناشناخته ها امروز دهم مرداد من بی بیچک  گذاشتم و مثبت شد بابایی از خوشالی پرید هوا بابا عشق بچس یکم میترسم با وجود عفونتی که دارمو انقد مامان بزرگی حامله شدم نه چکاپی نه چیزی،خدای مهربون نگهدارت باشه، فردا نوبت دکتر و سونو گرفتم، میام اینجا همه چیزو مینویسم، بشدت خوابالو شدم و همش درازم رو زمین، پشتم درد میکنه، از علاعم بارداریم پهلو درد بود طرف راستم و شکمم طرف راست تیر میکشید، خداجون شکرت
10 مرداد 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کنجد می باشد